سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  نقطه سر خط (گاه نوشت های من)
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
122402
بازدیدهای امروز وبلاگ
24
بازدیدهای دیروز وبلاگ
23
منوی اصلی

[خـانه]

[ RSS ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
نقطه سر خط (گاه نوشت های من)
زندگی نقطه سر خط
بی وفایی شده عادت
تو نوشته بودی دیدار
3 تا نقطه به قیامت
لوگوی وبلاگ
نقطه سر خط (گاه نوشت های من)
لینک دوستان

*بدون نوشابه بدون سس
* آقای کافه چی
* خانوم حرف های یک دل
* خانوم سبز سکوت
* آقای واژه هایی از کجا؟
* خانوم نوشته های خط خطی
* خانوم دل نوشته
* خانوم پرنسس کوچولو
* خانوم انتهای پیاده رو
* آقای قلم من کاغذ تو
* آقای پن پال
* خانوم کافه ناصری
خانوم نازنین
آقای عشقولک
آقای اوریا
آقای بی عینک
آقای پوس کلف
خانوم نیلوفر
آقای زیر آسمان خدا
آقای هدف
خانوم شاخه نبات
خانوم زن بودن ممنوع
آقای سیمرغ
آقای دلتنگی
آقای کشکول صادق
آقای عکس
قدرت شیطان

اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   مهدی  

عنوان متن ما هیچ ، ما نگاه سه شنبه 86 بهمن 30  ساعت 8:31 عصر



// ------------------------------------
این پست به دلایلی پاک شد.
(یاد گرفته بودم پاک نکنم. شرمنده ام استاد. من شاگرد خوبی نبودم)
--------------------------------------//

پ . ن6 : ایده ای به ذهنم رسیده می خوام درباره اش بنویسم. ازتون کمک فکری می خوام. شرحش اینه که :
فرض کنین یه روز خیلی معمولی، توی جایی که همیشه هستین، مثل مدرسه یا دانشگاه یا محیط کار، مشغول انجام کار همیشگیتون هستین. (کاری همیشگی خودم نشستن توی لابی دانشکده اس. اتفاقا این ایده هم همون جا به ذهنم رسید) بعد ناگهان خیلی اتفاقی خودتون رو میبینین که از در وارد شدین (خودتون، نه یه نفر خیلی شبیه شما) مطمئنا در لحظه اول به شدت جا می خورین (همون چت زدن) بعد اون خودتون که از در اومده تو، شما رو میبینه و اون هم به شدت دچار بحران هویت میشه (خب آخه اون هم خود شماست دیگه. از هیچی خبر نداره) توی این موقعیت چی کار می کنین؟ لازم به ذکر هست که بقیه اطرافیانتون هم مثل شما بی خبر، از هفت دولت آزادن. منتظر نظراتتون هستم.
پ . ن 7 : ای کاش "ای کاش" هایم را می شنید.


  نظرات شما  ( )


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ