سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  نقطه سر خط (گاه نوشت های من)
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
122400
بازدیدهای امروز وبلاگ
22
بازدیدهای دیروز وبلاگ
23
منوی اصلی

[خـانه]

[ RSS ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
نقطه سر خط (گاه نوشت های من)
زندگی نقطه سر خط
بی وفایی شده عادت
تو نوشته بودی دیدار
3 تا نقطه به قیامت
لوگوی وبلاگ
نقطه سر خط (گاه نوشت های من)
لینک دوستان

*بدون نوشابه بدون سس
* آقای کافه چی
* خانوم حرف های یک دل
* خانوم سبز سکوت
* آقای واژه هایی از کجا؟
* خانوم نوشته های خط خطی
* خانوم دل نوشته
* خانوم پرنسس کوچولو
* خانوم انتهای پیاده رو
* آقای قلم من کاغذ تو
* آقای پن پال
* خانوم کافه ناصری
خانوم نازنین
آقای عشقولک
آقای اوریا
آقای بی عینک
آقای پوس کلف
خانوم نیلوفر
آقای زیر آسمان خدا
آقای هدف
خانوم شاخه نبات
خانوم زن بودن ممنوع
آقای سیمرغ
آقای دلتنگی
آقای کشکول صادق
آقای عکس
قدرت شیطان

اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   مهدی  

عنوان متن یک شاخه گل رز سفید سه شنبه 87 اردیبهشت 31  ساعت 8:50 عصر

پیش نوشت :
" خورشید در عکس بالای دیوار حیاط نشسته است.
من و تو داریم خاک ها را زیر و رو می کنیم. دست های کوچک تو زیر خاک گم می شوند. من آب میریزم روی خاک ها. تو گل درست می کنی. من برایت خانه های گلی درست می کنم. تو خرابشان می کنی. خرابه ها را زیر و رو می کنم. دست های کوچک ات را پیدا می کنم.
دست های تو مهربانند. یک شاخه گل رز سفید به من تعارف می کنند. عکاس حسودی اش می شود. من را از عکس بیرون می کند.
من در عکس نیستم. "


به دعوت سوده عزیز این شعر رو برای بازی انتخاب کردم که شامل کلمه "نبض" است.
عصر
چند عدد سار
دور شدند از مدار حافظه کاج.
نیکی جسمانی درخت بجا ماند.
عطف اشراق روی شانه من ریخت.
حرف بزن، ای زن شبانه موعود!
زیر همین شاخه های عاطفی باد
کودکی ام را به دست من بسپار.
در وسط این همیشه های سیاه
حرف بزن ، خواهر تکامل خوشرنگ!
خون مرا پر کن از ملایمت هوش .
نبض مرا روی زبری نفس عشق
فاش کن.
روی زمین های محض
راه برو تا صفای باغ اساطیر.
در لبه فرصت تلالو انگور
حرف بزن ، حوری تکلم بدوی !
حزن مرا در مصب دور عبادت
صاف کن.
در همه ماسه های شور کسالت
حنجره آب را رواج بده.
بعد
دیشب شیرین پلک را
روی چمن های بی تموج ادراک
پهن کن.
(سهراب سپهری - حجم سبز)


این هم شعر من برای بازی:

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت / با من راه نشین باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید / قرعه کار به نام من دیوانه زدند
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد / صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع / آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب / تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

کلمه های پیشنهادی من :
"پیمانه" - "صوفی" - "نقاب" - "ساغر"
و اما دوستان دعوتی:
کافه چی - سبز سکوت - واژه ها - خط خطی - دل نوشته - پرنسس - پیاده رو - پن پال
همه دوستان وبلاگی هم که این پست رو خوندند دعوتند و می تونند توی پست هاشون از طرف من بازی رو ادامه بدند. از نظر من هیچ ایرادی ندارد.


پ . ن : بهار جان تولدت مبارک.
پ . ن 2 : این شعر حافظ رو همیشه حفظ بودم. نمی دونم چرا. برای این بازی هم بدون فکر همین رو نوشتم.
پ . ن 3 : 21 عالی بود. و براساس یک داستان واقعی.
پ . ن 4 : روزهام خیلی سریع می گذرند. از بعد از عید. خسته شدم از گذشتن. یاد پارسال افتادم. همین موقع. روزهای سختی بود. نمی گم خیلی تحت فشار بودم. چون واقعا نبودم. خودم نخواستم. الان دلم پیش بچه های پیش دانشگاهیه. روزهای پر اضطرابی دارند. و از همه بدتر هم اون روزشمار کوفتیه. خدا به همراهشون.
پ . ن 5 : پرینترم سوخت.
پ . ن 6 : بولتز فقط چندتا پیچ نیست. ماشین حساب آقای ب هم نیست. (از آرشیو شروع کنید)
پ . ن 7 : همیشه قیافه طرف دیدنی میشه وقتی پستی به این بلندی می نویسه و بعد پنجره رو می بنده.
پ . ن 8 :
" ستاره ها نهفته در آسمان ابری / دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من "
(همایون شجریان)


  نظرات شما  ( )


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ