پیش نوشت : "بدترین نوع دلتنگی آن است که در کنارش باشی و بدانی هرگز به او نخواهی رسید "
خداوند دید مرد گرسنه است نان را آفرید دید تشنه است آب را آفرید دید در تاریکی است نور را آفرید دید دیگر مشکلی ندارد زن را آفرید! (کپی شده از اینجا) شوخی بود بابا. چرا می زنی؟
حس نوشتن ندارم. نه ببخشید. ایده برای نوشتن ندارم. فعلا
پ . ن : این هفته 2 تا امتحان سنگین داشتیم. ریاضی 2 که صفر می شم با احتساب تقاضای حق جوهر! (آخه برگه ام سفید بود.) فیزیک 2 هم گذروندیم. هفته پیش هم شیمی آلی 2 داشتیم که بد نبود. ترم قبل که شیمی آلی 1 رو ناپلئنی پاس کردم. 11( :دی). البته الان یادم افتاد. همینجا جا داره از یکی از هم کلاسی های خوبم تشکر کنم که سر امتحان نقشه کشی 5 - 6 نمره از روی برگه اش نوشتم. خیلی وقت بود همچین نمره ای نگرفته بودم! پ . ن 2 : سه شنبه دایره زنگی رو دیدم. البته با امین حیایی و نگار فروزنده و نیما شاهرخ شاهی! پ . ن 3 : اینکه یه نفر invisible توی مسنجر بالا میاد بعد pm برای همه sta می کنه یعنی چی دقیقا؟! پ . ن 4 : این آقا ابلیس هم که خیلی مخلصشیم پست هاش خیلی قشنگه. بخونید حتما. پ . ن 5 : کسی می دونه این پرشین گیگ چی شده؟ همه اینجوری شدن یا فقط session من رو دزدیدن؟ (من اکانتمو می خوامممممم!) پ . ن 6 : گرفتمش بالاخره. عمرا نتونی حدس بزنی چی رو. نمی گم که! پ . ن 7 : حالم از نمایشگاه کتاب به هم خورد. به معنی واقعی کلمه مفتضح. موندم اون همه ون گشت ارشاد توی صحن چی کار می کرد؟ آره دیگه خب. جمع دانشجویی و گیر دادن به پسر دخترا و ... کتاب ها هم که بزنم به تخته همه از دم مذهبی. بقیه هم که از زیر تیغ ممیزی جون بدر برده بودند نایاب بودند. دنبال 2 تا کتاب جدید از سلینجر بودم که تازه ترجمه شدند که پیداشون نکردم. خلاصه که عمرتون رو توی این نمایشگاه تلف نکنید. توی این گرما و زیر آفتاب برید یه آب طالبی بزنید حالشو ببرید. پ . ن 8 : 2 تا بازی دعوت شده دارم. بعلاوه یک بازی که ایده خودمه. البته نوشتنش یه ذره سخته ولی با یه نموره نمک چیز خنده داری از آب در میاد. منتظر باشید. پ . ن 9 : اینقدر که من این عدد 9 رو دوست دارم. نگفته بودم؟ خب من کلا سه تا عدد رو خیلی دوست دارم. 3 و 9 و 19. اولیش بخاطر یه خاطره جالب از دبستانمه. درس ریاضی. اون موقع تازه خونده بودیم که عددی بر 3 بخش پذیر است که ... دومیش چون خیلی مقدسه. نمی دونستین؟ آره 7 هم خوبه ولی این یه چیز دیگه است. سومیش هم چون آغاز بزرگ سالی محسوب میشه. و البته من از عدد 18 متنفرم. پ . ن 10 : Lost in edit پ . ن 11 : ترکیدم از خنده. چند روز پیش توی امریکا روز صرفه جویی در برق بود. (لامپ اضافه خاموش و این حرفا) گوگل گوگولی خودمون هم صفحه اصلیش رو سیاه کرده بود. انگار چراغ هاشو خاموش کرده بودند. خیلی باحال بود. این ایده های گوگل هم انصافا فکر خلاق می خواد. پ . ن 12 : خیلی وقت بود اینقدر پی نوشت ننوشته بودم. آخیییییش! پ . ن 13 : " خیابانی بلند می برد او را، با رنگ ها و نور ها، خیابانی که من نمی شناسمش خیابانی بلند می برد او را، با درنگ ها و عبور ها، خیابانی که من نمی شناسمش خیابانی که من نمی شناسمش، صدا می زند مرا با غریو ها و بلور ها نمی دانم از کجا می شناسد مرا، خیابانی که من نمی شناسمش " ( باغ های کندلوس)
|