پیش نوشت : " به پای چوبه اعدام می برند تو را در این سحرگه غمگین و سرد بارانی سپیده مرگ تو باور نمی کند هنوز تو سر بلند سرود نبرد می خوانی "
1 - عابر خیس چتر سیاهش را بست. خیابان های پاریس پر از لجن شده بود. بر روی نیمکتی کثیف نشست. پیپش را با توتون پر کرد و فندک زد. روشن ماند. دست در جیبش برد و به این اندیشید که آیا ممکن است عابری خیس، با این سر و وضع، سوژه داستانی شود ؟
2 - تمام توانش را جمع کرد تا از سنگ بالا برود. فقط چند قدم دیگر باقی مانده بود... بالاخره رسید ... حالا در بالاترین نقطه دنیا ایستاده بود. با غرور پشتش را راست کرد و به دور و بر نگاهی انداخت. بله! اینجا بالاترین جای جهان بود. فریاد برآورد : "هان! به من نگاه کن. بالاتر از من چیزی می بینی؟ چه کسی جز من یارای آن بود؟ این من هستم ... تنهای تنها در اوج!" پرنده در حالیکه چوب کوچکی بر منقار داشت با نگرانی به پایین نگاه کرد. باز کسی مزاحم لانه سازی اش شده بود.
3 - هی غر میزد: " من نسکافه می خوام. من نسکافه می خوام" فقط دلش گرفته بود!
4 - وسط سالن تئاتر، درست در حالیکه همه محو تماشای نمایش بودند، از جایش بلند شد. اشکش را پاک کرد و فریاد زد : " خر خودتی. من که می دونم همه اینا بازیه."
5 - به من که می رسند ، خواهرم حال شهرام را می پرسد، مادرم حال وحید را، المیرا حال سعید را، مجتبی حال عادل را، امیر حال آرزو را، افشین حال آیلین را، سینا حال سحر را، نسترن حال محمد را، شیوا حال نوید را، سعید حال نگار را، نرگس حال امیر را.
پ . ن : اینجا پلی تکنیک است: قلب تپنده جنبش های دانشجویی کشور بخوانید : 1 - تجمع دانشجویان پلی تکنیک برگزار شد 2 - در دادگاهی که اعتراف تحت شکنجه حجت است، تبرئه بیگناهان زیاده خواهی است 3 - تجمع و تریبون آزاد دانشجویی، در حسرت عدالت عکس های خودم : + و + پرشین گیگ من نمی دونم چش شده. نمی تونم لاگین کنم. فعلا هاست ندارم. پ . ن 2 : " بگو ای یار بگو ای وفادار بگو / از سر بلند عشق بر سر دار بگو بگو از خونه بگو از گل پونه بگو / از شب شب زده ها که نمی مونه بگو بگو از کلاغ پیر که به خونه نرسید / از بهار قصه ها که سر شاخه تکید " پ . ن 3 : "دووم بیار خسته نشو از سفر، تنهایی ات هم بذار روی دوشت ببر / ترانه باش اونور آخر خط، به نقطه می رسی بیا سر خط" (رضا صادقی)
|