نقطه سر خط (گاه نوشت های من)
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
129299
بازدیدهای امروز وبلاگ
74
بازدیدهای دیروز وبلاگ
41
منوی اصلی

[خـانه]

[ RSS ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
نقطه سر خط (گاه نوشت های من)
زندگی نقطه سر خط
بی وفایی شده عادت
تو نوشته بودی دیدار
3 تا نقطه به قیامت
لوگوی وبلاگ
نقطه سر خط (گاه نوشت های من)
لینک دوستان

*بدون نوشابه بدون سس
* آقای کافه چی
* خانوم حرف های یک دل
* خانوم سبز سکوت
* آقای واژه هایی از کجا؟
* خانوم نوشته های خط خطی
* خانوم دل نوشته
* خانوم پرنسس کوچولو
* خانوم انتهای پیاده رو
* آقای قلم من کاغذ تو
* آقای پن پال
* خانوم کافه ناصری
خانوم نازنین
آقای عشقولک
آقای اوریا
آقای بی عینک
آقای پوس کلف
خانوم نیلوفر
آقای زیر آسمان خدا
آقای هدف
خانوم شاخه نبات
خانوم زن بودن ممنوع
آقای سیمرغ
آقای دلتنگی
آقای کشکول صادق
آقای عکس
قدرت شیطان

اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   مهدی  

عنوان متن سبز - سفید - خط خطی پنج شنبه 86 دی 20  ساعت 2:39 صبح


دوست دارم برم به یک ساندویچ فروشی و فکر کنم که تو بهترین رستوران پنج ستاره هستم.
دوست دارم فکر کنم شکلات از پول بهتره چون می تونم یه تیکه گنده ازش رو درسته قورت بدم.
دوست دارم بعد یک تاب بازی درست و حسابی بشینم زیر یک درخت بزرگ و با دوستام یه بستنی قیفی گنده بخورم.
دوست دارم با دیدن یه حوض کوچیک با لباس شیرجه بزنم توش.
دوست دارم یه بادبادک خوشگل درست کنم و اون رو با دوستام هوا کنم.
دوست دارم برگردم به گذشته. وقتی که همه چی ساده بود. همه چی رنگی بود.
وقتی که داشتم جدول ضرب یاد می گرفتم. وقتی شعرای کتاب درسیم رو حفظ می کردم.
دوست دارم فکر کنم چقدر زندگی زیباست. چقدر همه مهربونند. چقدر همه صاف و یکدستند. چقدر شیشه ای اند.
دوست دارم فکر کنم چقدر همه چیز ساده است. می خوام از پیچیدگی های دنیا بی خبر باشم.
دوست دارم دوباره به همون زندگی ساده و زیبام برگردم. وقتی صبح پا می شدم و به مامانم می گفتم نمی خوام برم مهد. وقتی آخر همه سختی هام چند خط مشق بود و چندتا مسئله ریاضی. وقتی ...
دوست دارم دوباره به نیروی لبخند ایمان داشته باشم. به یک کلمه محبت آمیز، به عدالت، به صلح، به فرشتگان، به آسمان، به باران، به ...
دوست دارم ...
بدین وسیله من رسما از بزرگسالی استعفا می دهم و مسئولیت های یک کودک 6 ساله را قبول می کنم.

پ . ن : دیگه دوست ندارم با دیدن طنز هارول لوید زار زار گریه کنم. وقتی که پشت شیشه یه رستوران مرغ بریان خوردن بقیه رو تماشا می کند.
پ . ن 2 : شنیدین می گن فلانی از شدت خوشحالی ذوق مرگ شد؟ چه جالب. من تا حالا نشنیدم.
پ . ن 3 : این عکس مال همین چند روز اخیره. میدون ولیعصر. وقتی داشتم عکس می گرفتم یه لحظه زیر پام صدای قرچ قرچ شنیدم. تازه فهمیدم اینجایی که ایستادم هم خودش قسمتی از حوض وسط میدونه. خلاصه بگم این عکس با کلی از خودگذشتگی گرفته شده.
پ . ن 4 : اینقدر جواب فالم دقیق در اومد که اگه بهش دقت کنین حتی می تونین حدس بزنین نیتم چی بوده:
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد ؟ / دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
پ . ن 5 : بوی محرمش میاد ، خیمه و پرچمش میاد / فرشته از تو آسمون برای ماتمش میاد ( السلام علیک یا ابا عبدالله )



  نظرات شما  ( )


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ