• وبلاگ : نقطه سر خط (گاه نوشت هاي من)
  • يادداشت : تيک تاک ...
  • نظرات : 9 خصوصي ، 9 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ؟؟؟ 

    به سبك خودت برات كامنت ميذارم.كيبوردمو ميگيرم بغلم و فقط تايپ مي كنم.

    وقتي نيستي همه فكر مي كنن هستي. وقتيم هستي همه فكر ميكنن نيستي. هنوز نميدونم هستم يا نيستم !؟

    هر جور دوست داري بنويس.فقط واقعا بنويس!

    شنيدم اون كسي كه قهقهه مي زنه مكاشفه مي كنه...چون به هيچي فكر نمي كنه...قبول داري؟

    ميگم پس خدا خيلي بايد ايرانيا رو دوست داشته باشه!

    بابل؟!!

    زيييييييييق يعني چي؟!

    احساس بدي بهم دست نمي ده...لا اقل اون روز مي تونم به اين فكر كنم خيلي بد شانسم...

    چقدر اطرافم از اين خورشيدا زياد شده...به هيچ كدومشون نمي تونم نگاه كنم...

    سنگين شده يا پر شده؟اگه پر نشده بود كه هنوز زنده بودي...پس پر شده(چوب خطتو ميگم)

    اين ترانه رو ستار خونده؟!(جه سوال ...)

    لعنت بر شيطون...اينم شد سوال؟!

    حالا خوبه رو كاغذ نوشتي.من رو كي بورد نوشتم...

    كاشكي منم ميديدم اون صحنه ي تاريخيو...(وقتي دوستتون با صورت خورد تو شيشه!)

    چه مدير بيكاري!...اصلا نمي فهمم چرا سعي داشته بد بختيشو اينجوري توجيه كنه!...

    شما داري ميشي مثل ورونيكا...

    حالا خوبه شبيه دالتونا ميشن و مثلا شبيه يه دسته غاز وحشي نمي شن...

    منم گريه كردم با آخر شاهنامه...

    منم بينوايانو نخوندم...اصلا هم خنده دار نيست!

    يه روزي ميزارم ميرم ... کي !؟ نمي دونم ولي ميرم !!!

    راستي من همونم كه قرار بود با كامنتم بمبارانت كنم...

    حيف كه نتونستم!