• وبلاگ : نقطه سر خط (گاه نوشت هاي من)
  • يادداشت : تيک تاک ...
  • نظرات : 9 خصوصي ، 9 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام مهدي !!‏ گفتي بترك !!‏ تركيدم !!! اسب آبي هم آره !!!

    به خدا ميرم سمنان نت زياد نميام !! وقتي تهرانم سر مي زنم !!

    منم دلم برات تنگ شده !!!‏ مخصوصا برا دوبل وگل هات !!!

    كلي سرم تيك تاك كرد وقتي اين پست رو خووندم !! آخرش نفهميدم اين عزي جونت مرده يا زن ؟؟ اگه واقعا مرده بهش بگو بعد تو بياد سراغ من ...

    خلاصه اينكه خيلي چاكرتم ... وقتي سرتو ميندازي پايين اشكاتو كسي نبينه ، ما زير پاتيم ... ما رو درياب ...

    يا علي ....

    شاخه عشق، شكست


    آهوي مهر، گريخت


    تار پيوند، گسست


    به كه بايد دل بست ؟


    به كه شايد دل بست ؟

    حسش نيست چيزي بنويسم...( آخه يكي بگه مگه مجبوري نظر بدي وقتي حسش نيست؟)

    منم به اون يكي كه اينجوري ميگه ميگم مي خوام نظر بدم به تو چه.

    رفيق پرنسس هم واسه خودش حرف ميزنه ها.

    تيك تاك..وقت منم تموم شد.

    تو كه حالا با عزي جون رفيق شدي، بيا لطف كن پارتي ما هم بشو فقط گفته باشم مقصد من جهنمه،‏بهشت لطفي نداره توش زيادي خوشيه ما هم كه زياد عادت نداريم ميزنه زير دلمون.

    + ؟؟؟ 

    به سبك خودت برات كامنت ميذارم.كيبوردمو ميگيرم بغلم و فقط تايپ مي كنم.

    وقتي نيستي همه فكر مي كنن هستي. وقتيم هستي همه فكر ميكنن نيستي. هنوز نميدونم هستم يا نيستم !؟

    هر جور دوست داري بنويس.فقط واقعا بنويس!

    شنيدم اون كسي كه قهقهه مي زنه مكاشفه مي كنه...چون به هيچي فكر نمي كنه...قبول داري؟

    ميگم پس خدا خيلي بايد ايرانيا رو دوست داشته باشه!

    بابل؟!!

    زيييييييييق يعني چي؟!

    احساس بدي بهم دست نمي ده...لا اقل اون روز مي تونم به اين فكر كنم خيلي بد شانسم...

    چقدر اطرافم از اين خورشيدا زياد شده...به هيچ كدومشون نمي تونم نگاه كنم...

    سنگين شده يا پر شده؟اگه پر نشده بود كه هنوز زنده بودي...پس پر شده(چوب خطتو ميگم)

    اين ترانه رو ستار خونده؟!(جه سوال ...)

    لعنت بر شيطون...اينم شد سوال؟!

    حالا خوبه رو كاغذ نوشتي.من رو كي بورد نوشتم...

    كاشكي منم ميديدم اون صحنه ي تاريخيو...(وقتي دوستتون با صورت خورد تو شيشه!)

    چه مدير بيكاري!...اصلا نمي فهمم چرا سعي داشته بد بختيشو اينجوري توجيه كنه!...

    شما داري ميشي مثل ورونيكا...

    حالا خوبه شبيه دالتونا ميشن و مثلا شبيه يه دسته غاز وحشي نمي شن...

    منم گريه كردم با آخر شاهنامه...

    منم بينوايانو نخوندم...اصلا هم خنده دار نيست!

    يه روزي ميزارم ميرم ... کي !؟ نمي دونم ولي ميرم !!!

    راستي من همونم كه قرار بود با كامنتم بمبارانت كنم...

    حيف كه نتونستم!

    سلام داداشي . مطلبت قشنگ بود زياد بود ولي هميشه قشنگ بود

    راستي حالا كه تو جواب نميدي من ميگم : آهاي رفيق پرنسس اگه از زيادي مطلب ناراحتي ميتوني ديگه نياي باشه .! يه چيزه ديگه لطف کن از يکي که اطلاعات عموميش بالاست بخواه برات (ادم از خود متشکر رو ) تعريف کنه تا قشنگ برات جا بيفته ! لطف بزرگي ميکني خوب !

    بيا داداشي به روزم باي باي

    + رفيق پرنسس 

    چهل كيلومتر مطلب نوشتي

    منتظري بيان بخونن

    مطلب بايد كوتاه باشه

    در ضمن اينقدر از خودت متشكر نباش

    من زندگي را دوست دارم ،ولي از زندگي دوباره مي ترسم!

    دين را دوست دارم،ولي از كشيش ها مي ترسم!

    قانون را دوست دارم،ولي از پاسبان ها مي ترسم!

    عشق را دوست دارم،ولي از زن ها مي ترسم!

    كودكان را دوست دارم،ولي از آينه مي ترسم!

    سلام را دوست دارم،ولي از زبانم مي ترسم!

    من مي ترسم،پس هستم!

    اين چنين مي گذرد روز و روزگار من!

    من روز را دوست دارم،

    ولي از روزگار مي ترسم!

    (اعتراف/سالهاست كه مرده ام از مجموعه چشم چپ سگ/مرحوم حسين پناهي)

    سلام حاجي

    نمي دونم چي بگم

    دلم گرفته

    حس نظر دادن ندارم

    ببخشيد

    من هم باز آپ كردم

    نمي دانم محبت را بر چه كاغذي بنويسم كه هرگز پاره نشود بر چه گلي بنويسم كه هرگز پرپر نشود بر چه ديواري بنويسم كه هرگز پاك نشود بر چه آبي بنويسم كه هرگز گل آلود نشود و بر چه قلبي بنويسم كه هرگز سنگ نشود

    سلام دوست عزيز

    زيبا بود

    موفق باشي

    پيش منم بيا

    باباي